دارد شرف بر انجم و افلاک خاک ما


آئینهٔ خدای نما جان پاک ما

تاامر و خلق جمله شود دوست دست صنع


کشته است تخم مهر گیاهی بخاک ما

درما فکنده دانهٔ از مهر خویشتن


تا کاینات جمع شود در شباک ما

در بدو آفرینش و تخمیر آب و گل


با آب و تاب عشق سرشتند خاک ما

مستان پاک طینت میخانهٔ الست


گیرند باده های مروق زتاک ما

ما را درون سینهٔ خود جای داده اند


هستند آسمان و زمین سینه چاک ما

فردوس جای ما و ملک همنشین حور


کزخاک آن سرای بود خاک پاک ما

مسجود هر فرشته و محبوب روح قدس


یارب چه گوهر است نهان زیر خاک ما

فیض از زبان خویش نمیگوید این سخن


حرفی است از زبان امامان پاک ما